عشق کننرل شده بخش پنجم
عشق کننرل شده بخش پنجم
رفتم خونه
دلم خیلی گرفته بود
خیلی بد شده بود و حسابی ابروم رفته بود.
چشمم خورد به جزوه ها رفتم سراغشون دیدم امیر مشخصات و شمارشو بالای جزوه اش نوشته.
ناخدااگاه شماره رو برداشتم و بهش پیام دادم:
من نمیخواستم اینجوری بشه.حاضرم جبران کنم تا منو ببخشید جوابمو نداد.
دیگه ناامید شده بودم و رفتم اشپزخونه از تو یخچال یه سیب برداشتم و گاز زدم.
مشغول دیدن تلویزیون شدم. بعد یه ساعت دوباره برگشتم و دیدم پیام داده:
مثلا چجوری میخوای جبران کنی؟
گفتم نمیدونم.هرجوری که شما راضی بشید. یه مبلغی شما پیشنهاد بدید اگه برام مقدور بود تقدیمتون میکنم
گفت من پول نمیخوام
گفتم پس چی میخواید
گفت تو یه جبران بهم بدهکاری.
میدونی خودتم چقدر اون جزوه هام برام مهم بودن
گفتم بله میدونم
گفت پس اگه ازت بخوام یه شب با من بیای مهمونی نه نمیاری...
گیج پرسیدم منظورتون چیه...چجور مهمونی
گفت یه مهمونی دوستانه...اخر هفته... نقش دوست دخترمو باید بازی کنی
گفتم ترجیح میدم یه مبلغی بگید من هرطور شده جور میکنم.
گفتم نه همین که گفتم. فقط اینجوری میتونیو جبران کنید.
گفتم فقط یه شب؟
گفت اره